طی چند سال گذشته و بهویژه در ماههای اخیر، هوش مصنوعی به سوژه بسیاری از گفتوگوها تبدیل شده است. از مقالات گرفته تا پستهای شبکههای اجتماعی و حتی گاهی صحبتهای خودمانی با دوستان، تقریبا روزی نیست که نامش را نشنویم. برای بعضیها این تکنولوژی جنبه سرگرمی دارد و تصور میکنند کارش، تبدیل عکسها به نسخه قدیمی است. برخی دیگر از آن برای درست کردن ویدئوهای کوتاه استفاده میکنند. بعضیها هم در حوزه کارشان از آن کمک میگیرند، مثلا به آن اطلاعات میدهند تا رزومهشان را بنویسد.
جوانان نسل Z بخش زیادی از زندگی خود را در دوران پیشرفت تکنولوژی گذراندهاند. برای آنها، ظهور یک تکنولوژی جدید با این پتانسیل گسترده، چیز چندان عجیبی نیست. آنها در دوران گسترش شبکههای اجتماعی و موبایلهای هوشمند بزرگ شدهاند و استفاده از این تکنولوژیها برایشان مثل یادگیری الفبا بوده. آنها همزمان با تکامل این تکنولوژیها رشد یافتهاند.
اما بیایید دو نسل به عقب برویم: نسل ایکس؛ همان افراد تقریبا میانسالی که بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۹ به دنیا آمدهاند و در حال حاضر حدودا ۴۵ تا ۵۸ سال سن دارند. این نسل، سالهای بدون تکنولوژیهای هوشمند و دیجیتال را خوب به یاد دارند. روزهایی که نوجوان بودند، کسی وابسته به گوشی هوشمند نبود. اصلا گوشی هوشمندی وجود نداشت. در دوره آنها گوشیهای موبایل، صرفا وسیلهای برای مکالمهها و پیامهای ضروری بودند و هیچ آپشن دیگری نداشتند. در آن دوران، تکنولوژی محدود به نوارهای کاست و بعدها کامپیوترهای شخصی و سیدی بود و سالها بعد، همزمان با نسلهای جدیدتر، شاید بچههای خودشان، با تکنولوژیهای دیجیتال و هوشمند آشنا شدند. آنها نسبت به جوانان نسلهای جدیدتر، سختتر با تکنولوژی کنار آمدهاند.
البته بعضیهایشان مثل جوانترها تکنولوژی را با آغوش باز پذیرفتهاند اما برخی دیگر مقاومت داشتهاند. و حالا که هوش مصنوعی مثل بمب صدا کرده، این نسل، شاید بیش از نسلهای جوانتر نگرانند که مبادا شغل خود را به این واسطه از دست بدهند. شاید شما هم یکی از این افراد باشید. شاید مقالاتی با این تیتر به چشمتان خورده: «هوش مصنوعی در آینده شغلها را میدزدد». آیا دچار یک جور «هراس وجودی» شدهاید؟ این ترس شما طبیعی است چون این تکنولوژیها با وجود مزایای بسیاری که دارند، باعث شدهاند بعضی از ما کارمندها، بهخصوص آنهایی که بالغتر هستند حس کنند به زودی از رده خارج خواهند شد. چشمانداز هوش مصنوعی برای نسل من (ربکا نایت، نویسنده این مطلب) بسیار وحشتناک است. به چند دلیل: اولا وقتی میانسال هستی، معمولا در جایگاه بالاتری در نیروی کار قرار داری و به نقطه اوج درآمد خود رسیدهای. هوش مصنوعی، هر دو را تهدید میکند. هم جایگاهت و هم درآمدت را. و با توجه به اینکه ما در مقایسه با نسلهای جوانتر که در عصر دیجیتال به دنیا آمدهاند به تکنولوژی تسلط نداریم، هوش مصنوعی برای بسیاری از ما ترسناک است. (من تازه توانستهام به اپلیکیشنهای تیمهای ورزشی بچههایم مسلط شوم!) علاوه بر این، ما برای یادگیری مهارتهای جدید موردنیاز شغلهای جدید، زمان زیادی نداریم. نهایت چند سال باقی مانده. ما در فاز «ساندویچ» هستیم. بسیاری از ما بچه داریم و والدینی هستیم که داریم پا به سن میگذاریم. همه اینها را گفتم که به این نقطه برسم: «تصور اینکه هوش مصنوعی سراغ شغلهایمان میآید برایمان اصلا خوشایند نیست.» اما اگر واقعیت برای نسل ایکس تا این حد وحشتناک نباشد و جور دیگری رقم بخورد چه؟ اگر برای جایگاهی که به سختی به دست آوردهایم، اتفاقی نیفتد یا حتی بهتر از آن شود چه؟
هوش مصنوعی لزوما بازی جوانها نیست
وقتی یک تکنولوژی جدید به وجود میآید مزایایش معمولا نصیب جوانها میشود.
فرض بر این است که جوانترها تمایل بیشتری برای آزمایش و تجربه و ریسک دارند و بهتر خود را وفق میدهند (به قول امروزیها، «آداپته» میکنند) و کارمندهای مسنتر و گرانتر به سرعت از شغل خود کنار گذاشته خواهند شد.
اما «مت بین»، استادیار مدیریت تکنولوژی دانشگاه کالیفرنیا میگوید به دلیل سرعت سرسامآور پیشرفت هوش مصنوعی، همه معادلات به هم خورده و پیشبینی پیامدها ممکن نیست. او به بیزنس اینسایدر گفته که پیدایش هوش مصنوعی در عصر حاضر، مثل این است که برق را کشف میکردیم در حالی که شبکه برقی قبلا وجود داشت.
او میگوید: «اقتصاددانها میگویند معمولا ۱۰ تا ۲۰ سال طول میکشد تا یک تکنولوژی جدید و همهمنظوره در زندگیها نفوذ کند. شاید این مورد، سریعتر اتفاق بیفتد و این اختراعی است که ۲۲ سال برایش مناسب است.» او به این اشاره کرد که هوش مصنوعی همین حالا مثلا در حوزه پزشکی استفاده میشود. پیش از پیدایش جراحی روباتیک، هنگام جراحی، یک هماهنگی میان استاد و شاگرد وجود داشت. کارآموز جراحی، بخش زیادی از کارهای مقدماتی و آمادهسازیها را برای جراح ارشد انجام میداد. به این ترتیب، فرد تازهکار میتوانست در جراحی نقش داشته باشد و مهارتهایی را فرابگیرد، برای روزی که خودش جراح میشود. اما حالا با ظهور جراحی روباتیک، جراح اصلی کنترل همه امور را در دست دارد و کارآموزها کاملا از پروسه حذف شدهاند. بین میگوید همین اتفاق دارد در سایر حوزهها نیز میافتد. هوش مصنوعی، بازدهی و قابلیت فرد «متخصص» را گسترش میدهد، در حالی که جوانترها از انجام برخی امور محروم میشوند. در همین حال، او میگوید متخصصان باتجربه «باید» ابتدا طرز استفاده از این تکنولوژی را یاد بگیرند. با پیدایش ابزارهای جدید، این کار آسانتر میشود. در این شرایط، کارکنان جوانتر یک مزیت نسبت به دیگران دارند. آنها نه تنها بومیهای دیجیتال هستند، بلکه معمولا به اندازه نسل ایکس، مسوولیتهای خانوادگی ندارند. پس کلی وقت دارند تا یاد بگیرند.
بین در آخرین تحقیقاتش به یک راهحل اشاره میکند: «کارآموزی معکوس» که در آن، کارمند جوان به کارمند ارشد آموزش میدهد. او میگوید: «مثل این است که کارمند ارشد به کارمند جوان بگوید این تیکتاک که میگویند چیست و چطور از آن سر دربیاورم؟»
اما تحقیقات او که با همکاری پروفسور «کلن آنتونی» از دانشگاه نیویورک انجام شده نشان میدهد که وقتی کارمندهای مسنتر، بدون فکر کردن یا هیچ زحمتی، دانش را از همکاران جوان خود میگیرند، ممکن است زندگی برای تازهکارها سختتر شود. بین میگوید: «اکثر کارآموزیهای معکوس، معمولا به ضرر فرد ردهپایینتر هستند و برای او مخربند چون معمولا فرد جوانتر از کارهای مهم فرد ارشد، حذف میشود یا کلی کار جزئی، ردهپایین و خستهکننده روی سرش میریزد.» او در ادامه میگوید: «فرد متخصص، دارای قدرت، جایگاه و مهارت است و حواسش نیست که در پروسه یادگیری یک تکنولوژی جدید، دارد به فرد جوان فشار میآورد.» به همین علت، کارمند نسل ایکس در فرآیند کارآموزی معکوس، وظیفه مهمی بر عهده دارد. او باید مطمئن شود که همکارهای جوانترش، راه و چاه موفقیت در مسیر حرفه خود را یاد بگیرند. یکی از روشها، پرورش مهارتهایی است که روباتها ندارند؛ مثلا هوش هیجانی.
پذیرش «انسانیت»، چیزی که هوش مصنوعی فاقد آن است
هوش مصنوعی محدودیتهای بسیاری دارد. مثلا بستر را درک نمیکند، نمیتواند دوستی برقرار کند و اصول اخلاقی ندارد. «چارلا گریفی براون»، استاد مدیریت فناوری سیستمهای اطلاعاتی میگوید به علت همین ویژگیها و قابلیتهاست که سازمانها همچنان به انسانها نیاز دارند، مخصوصا به کارمندهای نسل ایکس که کولهباری از تجربه دارند. مطمئنا نگرانی نسل ایکس از اینکه هوش مصنوعی، مسیر هموار آنها به سوی بازنشستگی را تغییر داده، قابل درک است. براون میگوید: «شما در نقطهای از زندگیتان قرار دارید که طبیعتا نگران اتفاقات بعدی هستید و به این فکر میکنید که حالا باید با کارمندان غیرفیزیکی رقابت کنم؟» اما این نگرانی بیجاست. به باور او، کارفرماها به افرادی با مهارتها و قابلیتهایی خارج از محدوده ماشینها نیاز دارند. او میگوید: «مهارتهای انسانی مثل همدلی و ارتباطات، بسیار مورد تقاضا خواهند بود. به عنوان موجودات اجتماعی، تعاملات انسانی، محور فرهنگ کار بوده و همچنان خواهد بود. کسبوکارها به مدیرانی با هوش هیجانی نیاز دارند؛ مدیرانی که بتوانند ارتباطات ایجاد کنند. اهمیت این مهارتها هر روز بیشتر خواهد شد. » آن دسته از افراد نسل ایکس که هنوز بابت هوش مصنوعی استرس دارند (این تخصص نسل ماست)، بیایید به اعداد و ارقام نگاه کنیم بلکه به آرامش برسیم. تحقیقات اخیر شرکت «کرن فری» نشان میدهد که تا سال ۲۰۳۰، ممکن است کمبود مهارت انسانی به ۸۵ میلیون نفر برسد. چیزی معادل جمعیت آلمان. هوش مصنوعی بیش از اینکه به دنبال حذف شغلهای ما باشد، به ما در رفع این شکاف کمک خواهد کرد. نگرانی بیهوده است. هیچ چیز به آن خوبی که به نظر میرسد یا به آن بدی که به نظر میرسد نیست. منظورم فقط هوش مصنوعی نیست. حدود ۵۰سال تجربه زندگی این را میگوید!
/دنیای اقتصاد